پنجشنبه
از ٧ روز هفته بابایی فقط پنجشنبه عصر و روز جمعه تعطیله به خاطر همین تمام خرید ها رو میزاریم برای پنجشنبه اما هفته قبل یعنی ٣روز پیش چون داشتیم حیاط رو سرامیک میکردیم بابایی تو حیاط کار داشت به همین دلیل خرید نرفتیم و عصر خونه موندیم و من و تو هم تو اتاق بازی کردیم و چند عکس شاهکار گرفتیم اینم یک خنده بامزه از دختر بی دندون گلم دخملی از کوچیکی نمیخوردی و من چون میخواستم ببینم با چه شکلی میشی دهنت گذاشتم خیلی بامزه شدی به خاطر همین یه عکس ازت گرفتم البته به زحمت چون تو هی اونو بیرون مینداختی اصلا بده آفرین به تو دختر گلم که نمیخوری اینم کوثر خانم در حال بای بای{خداحافظی} ...
نویسنده :
مامان سارا
14:53
روز تعطیل
این هفته بابایی پنجشنبه تعطیل بود چون اربعین حسینی یا چهلم امام حسین بود و روز پنجشنبه خونه مامان جون رفتیم به جای روز جمعه خیلی بازی کردی ولی چون خاله زهرا و فاطمه امتحان داشتند عصر ساعت ٢.٤٠دقیقه بعد ناهار بابایی گفت خودمون بریم تا بچه ها بخونند به خاطر همین رفتیم گشتیم خیلی خوش گذشت تازه تو هم توی ماشین خوابیدی و بعدش که بیدار شدی فهمیدی هنوز بیرونیم خیلی خوشحال شدی اینم چند عکس کوثر خانمی خونه مامان جون ...
نویسنده :
مامان سارا
14:51
میهمانی رفتن
دختر گل مامان هر وقت که از خواب بلند میشی پتوتو میندازی رو خودت که باهات بازی کنم وپیدات کنم منم هی میگم کو کوثر خانم و تو هم از زیر پتو بیرون میایی و میخندی قربون خندت بره مامانی وای خدای من دختر گلم داره دست به وسیله های اطرافش مثل تخت ومبل و...... میگیره و راه میره عزیزززززززززززززززمادر دووووووووست دارم تازه کوثر گلم هی میخوابه و سرشو میذاره روی دستش وناز میکنه که من یا بابایی نازشو بخریم عزیز مامان خیلی شیرین میشی مثل بستنی دیشب رفتیم خونه ی مامان بابایی{ننه جون}و لباس نارنجی تنت کردم مثل پرتقال شده بودی که دو تا عکس ازت گرفتم یکی خودت تنها یکی با پوریا ...
نویسنده :
مامان سارا
15:32
اسباب بازی
دیروز عصر میخواستم کمدت رو تمیز کنم من هم همه ی اسباب بازی هاتو بیرون اوردم تو هم که تازه از خواب پا شده بودی تا عروسک هاتو دیدی شنگول شدی قربون خندیدنتو ناز کردنت مامانی بشه دخمل نازم ...
نویسنده :
مامان سارا
15:31
نقاشی
بدون مقدمه
دختر گل مامان حالا دیگه ماهگیت تموم شده و وارد ماهگی شدی دیگه چیزی تا تولدت نمونده انشاالله که ساله شی عزیزم اینم چند عکس زیبا از دخمل خندان مامان ...
نویسنده :
مامان سارا
15:31
تبریک یلدا به میهمانان وبلاگ کوثر
تولد مامان
سه روز قبل تولد من بود و تو دختر گلم و بابایی یه دسته گل بزرگ زیبا به همراه یک مودم اینترنت برام خریده بودید که دیگه راحت تر به وبلاگت وصل بشم دست شما پدر و دختر درد نکنه قربون دو نفرتون برم ...
نویسنده :
مامان سارا
15:29
اولین شب یلدای کوثر
شب یلدا اماده شدیم که بریم خونه ننه جون لباس زرد تنت کردم مثل شده بودی عزیزم اینم عکس هایی از کوثر به همراه زهرا و محمد صالح عمه منصوره و علی رضا پسر عموت و پوریای عمه حمیده در مراسم شب یلدا خونه ی ننه جون محمد صالح عاشق ماشینه پس این چند تا ماشین هم از طرف کوثر برای محمدصالح &nb...
نویسنده :
مامان سارا
15:29